- وب سایت خبری تحليلي عصر عدالت - https://mizanonlin.ir -

رصد قضایی دادستان از تکالیف مسئولان در حوزه کودکان بی‌سرپرست/ بد‌سرپرستی تحمیل شده به قامت کوچک زندگی

Posted By صاحب امتیاز: دادگستری کل استان کرمان خبرنگار: حمزه امیرمحمدی، حسن شمس الدینی، حسین امیرمحمودی On آبان ۲۳, ۱۴۰۳ @ ۸:۴۱ ق.ظ In اخبار استان,اخبار ويژه,اسلايدر بزرگ,دسته‌بندی نشده,مقالات,وبلاگ,يادداشت,گزارش,گزارش تصویری,گزیده اخبار | No Comments

رصد قضایی دادستان از تکالیف مسئولان در حوزه کودکان بی‌سرپرست/ بد‌سرپرستی تحمیل شده به قامت کوچک زندگی
کودکان بی سرپرست و بدسرپرست هر روز شاهد اضافه شدن دوستان جدید به جمع خود در مراکز نگهداری هستند این در حالی است تعدادی از این کودکان پدر و مادر متمولی دارند که شانه از نگهداری آنان خالی می‌کند.
شامگاه دیشب به اتفاق آقای دادستان، معاون حقوق عامه و دو نفر از قضات دادسرای مرکز استان کرمان راهی مراکز حمایت و نگهداری شبانه‌روزی کودکان بی‌سرپرست و بد‌سرپرست شدیم، در اولین مرکز دخترکان قد و نیم قدی را دیدیم که هر کدام قصه زندگی متفاوتی داشتند و هیچکدام با پای خودشان به این مراکز نیامده‌ بودند.
اتاق‌های خواب و زندگی کودکان با فرش‌هایی مفروش شده و تخت‌های آهنی که به معنی قلمرو شخصی هر کدام از این بچه‌ها مشخص شده است. بچه‌ها با دلی کوچک چشم انتظار فردی هستند که از در مرکز وارد شود و به آن‌ها سر بزند، همه آن‌ها از دردی بزرگ رنج می‌برند؛ نداشتن جمعی به نام خانواده یا نداشتن سرپناهی نام خانه. نازنین زینب، دختری که از زیبایی چیزی کم ندارد، هولناکی خاطرات کودکی‌اش را روایت می‌کند.
اینکه مادرش مرده‌شور بوده و در اثر تصادف و ضربه شدید به قفسه سینه از دنیا رفته است، از اوان کودکی بر اثر اعتیاد مادر به هروئین و شیشه، نازنین زینب هم گرفتار اژدهای هفت سر اعتیاد شده اما حالا به کمک خیرین و مددکاران مرکز است که توانسته سرش را از دهان اژدها بیرون بیاورد اما هنوز هم گاهاً پا دردهای شدیدی سراغ دخترک هفت هشت ساله می‌آید.
او را دختر صبوری یافتم، آنقدر قوی بنظر می‌رسید که پدرش هم با خیالی آسوده لحظه‌ای نگران حالش نمی‌شد و با همسر دومش به گذران زندگی می‌پرداخت.
*قصه پر غصه دخترکی که شاهد مرگ مادرش بود
دختری به غایت مودب و موقر، لاغر اندام با یک کپه موی حنایی رنگ که از وسط باز کرده بود و صورتی کشیده؛ آقای دادستان احوال دلتنگی‌هایش را می‌پرسد، به‌قدری بی‌صدا اشک می‌ریزد که اگر نگاهت را از او برداری متوجه گریه کردنش نمی‌شوی.
هر چه منتظر می‌مانیم کلامی حرف نمی‌زند، سکوت انرژی عجیبی دارد، تنها صدای هق هق گریه‌های او پاسخگوی سوال این مقام مسئول است.
خانم مددکار شروع می‌کند، مریم کاملاً شاهد کشته شدن مادرش توسط پدر بوده اینکه دست‌هایش را دور گردن مادرِ مریم حلقه کرده و آنقدر فشار داده که نفسش برای همیشه خاموش شد، دچار افسردگی حاد است و حالا هم اصرار به قصاص پدرش دارد.
آقای دادستان با آه عمیقی که از وجودش برخاسته باشد اما با صلابت می‌گوید مریم خانم من با پدرت صحبت کرده‌ام، دچار مریضی روحی روانی‌ست و از کرده‌ی خود بسیار پشیمان است، در زندان چشم انتظار تو و برادر کوچکترت است یک روز که با قضات برنامه دیدار با زندانیان داریم می‌آییم دنبالت که بتوانی پدرت را ببینی. مریم که همینطور بی‌هدف دستانش را به هم می‌فشرد هیچ‌جوره راضی به دیدن پدرش نمی‌شود.
زندگی حال دخترک پر است از یاد و خاطرات مادرش که مثل موریانه در تن نحیفش رخنه کرده است. هنوز به مرکز نگهداری کودکان پسر نرسیده‌ایم که مدعی العموم در مرکز استان طی تماسی تلفنی با آقای شهردار، قول مساعد ایشان جهت آسفالت مسیرهای منتهی به مراکز نگهداری در اسرع را وقت می‌گیرد.
پسر بچه‌ای ۶ ساله، شاید یک سال کمتر یا بیشتر، تپش قلبش را احساس می‌کردم، با صدای از نفس افتاده و لهجه‌ای شیرین و غلیظ گفت: « آقا پدر و مادرم من رو میخوان ولی عمه‌ام نمیله» بازوهای آقای دادستان محکم دور پسربچه حلقه شدند. مددکار رو به جمع حاضر بیان کرد: پدر و مادرش شرایط نگهداری او را ندارند و به زعم او، عمه‌اش مقصر اصلی ماجرا است.
چاره ای جز ادامه دادن در کنار حفره‌های بی‌توجهی و بی‌مسئولیتی پدر و مادرش ندارد. علی، پسری که کمی با همسن و سالانش کمی تفاوت داشت، سراغ هیچ اسباب بازی و خوراکی نرفت، دفتری در دست داشت و از علاقه بسیارش به یادگیری زبان انگلیسی میگفت، از آقای دادستان خواهش کرد شرایط را برای یادگیری او فراهم کند، دفتری که در دست داشت را باز کرد و کلماتی که به انگلیسی نوشته بود را نشان بقیه می‌داد تا سندی باشد بر استعداد و علاقه‌اش به زبان انگلیسی. زمان خروج از مرکز نیز، پسرکی را دیدیم که فارغ از هیاهوی بچه‌ها و تقسیم غنایمی که به همراه هیأت دادستانی بود چونان روزگار رحم‌زیستی‌اش به خواب رفته بود.
*خیران به این کودکان کمک کنند
بسته‌های غذایی، اسباب‌بازی و سایر ملزوماتی که تهیه شده بود به بچه‌ها داده شد، بنا به خواهش گروهی از بچه‌ها، با مسئول یکی از استخرهای استان جهت حضور در یک سانس شنا هماهنگ شد، دستگاه ps4 ، زمین چمن جهت بازی، توپ فوتبال، مسافرت مشهد، چادر نماز، لوازم تحریر، ظرف غذا، چادر نماز، لوازم بهداشتی، لباس گرم و غیره دیگر ملزوماتی بود که بچه‌ها از آقای دادستان درخواست کردند و مقرر شد با همکاری خیرین جهت تهیه جملگی اقدام

شود. در پایان این بازدید، کودکان خرسند از شامی که آقای دادستان برایشان تهیه کرده بود دور هم نشستند و برای لحظه‌ای هرچند کوتاه از غم دنیا فارغ شدند. مهدی بخشی هدف از این بازدیدها را استفاده از ظرفیت استان برای رفع مشکلات این کودکان، کمک های قانونی به آنان، پیگیری وضعیت تحصیلی کودکان بی‌سرپرست و بدسرپرست و هماهنگی با نهادهای حمایتی جهت حمایت بیشتر از آن‌ها عنوان می‌کند و می‌گوید: به منظور دلگرم کردن این بچه‌ها به زندگی این بازدیدها را تدارک می‌بینیم و اگر مسئولین و خیرین استان نیز تمایل به همراهی جهت حضور و مشارکت در این بازدیدها را دارند می‌توانند با دفتر دادستانی هماهنگ نمایند.


Article printed from وب سایت خبری تحليلي عصر عدالت: https://mizanonlin.ir

URL to article: http://mizanonlin.ir/?p=27761

Copyright © 2014 وب سایت خبری تحليلي دادگستري كرمان. All rights reserved.